English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 238 (9176 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
answer U ضمانت کردن
answered U ضمانت کردن
answering U ضمانت کردن
answers U ضمانت کردن
guarantee U ضمانت کردن
guaranteed U ضمانت کردن
guarantees U ضمانت کردن
insure U ضمانت کردن
vouch U ضمانت کردن
sponsor U ضمانت کردن
sponsoring U ضمانت کردن
sponsors U ضمانت کردن
vouch for U ضمانت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
guarantee U ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed U ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees U ضمانت نامه تضمین کردن
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U ضمانت کردن مجوز
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U ضمانت کردن مجوز
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting U ضمانت کردن مجوز
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants U ضمانت کردن مجوز
sanction U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions U ضمانت اجرایی معین کردن
bail U تضمین ضمانت کردن
act as surety U کفالت یا ضمانت کردن
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
stand surety for a person U ضمانت کسی را کردن
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
to stand surety for any one U ضمانت کسیرا کردن
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
warrent U ضمانت یاتعهد کردن
Other Matches
pecuniary liability U ضمانت ضمانت جبران خسارت
sponsorship U ضمانت
guarantee U ضمانت
warranties U ضمانت
suretyship U ضمانت
bond U ضمانت
warrants U ضمانت
bail U ضمانت
warranting U ضمانت
warrant U ضمانت
sponsored by U به ضمانت
warranted U ضمانت
sponsion U ضمانت
guarantees U ضمانت
gurantee U ضمانت
guaranty U ضمانت
guaranteed U ضمانت
warranty U ضمانت
guarantee U ضمانت
mainprise U ضمانت
guaranty U ضمانت
warranty U ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] U ضمانت
bail bond U ضمانت نامه
guarantors U ضمانت کننده
bilable U ضمانت بردار
bailable U قابل ضمانت
bank guarantee U ضمانت بانکی
guarantor U ضمانت کننده
express warranty U ضمانت صریح
limplied warranty U ضمانت ضمنی
bondholder U ضمانت دار
bond U پیوستگی ضمانت
pledged U وثیقه ضمانت
upon bail U بقیه ضمانت
guarantee period U دوره ضمانت
warranty U ضمانت نامه
assurances U ضمانت وثیقه
sanctioning U ضمانت اجرا
sanction U ضمانت اجرا
joint and several guarantee U ضمانت تضامنی
assurance U ضمانت وثیقه
sanctioned U ضمانت اجرا
bank bond U ضمانت بانکی
warranties U ضمانت نامه
guaranty U ضمانت نامه
pledging U وثیقه ضمانت
pledge U وثیقه ضمانت
pledges U وثیقه ضمانت
sanctions U ضمانت اجرا
pecuniary liability U ضمانت پولی
fiduciary bond U ضمانت شرافتی
letter of indemnity U ضمانت نامه
irrepleviable U ضمانت برندار
irreplevisable U ضمانت برندار
contract guarantee U ضمانت قرارداد
responsibility U ضمانت جوابگویی
bonded U ضمانت شده
suretyship U عقد ضمانت
responsibilities U ضمانت جوابگویی
bailment U رهایی به قید ضمانت
sanction U ضمانت اجرایی قانون
to bail out U با ضمانت از زندان دراوردن
guarantees U شخص ضمانت شده
to go bail for any one U ضمانت کسی راکردن
the watch is warranted U ضمانت شده است
bank guarantee U ضمانت نامه بانکی
guarantee U شخص ضمانت شده
guaranteed U شخص ضمانت شده
board exchange warranty U ضمانت تعویض برد
i guarantee his appearance U من ضمانت می کنم که حاضرشود
sanctions U ضمانت اجرایی قانون
able to justify bail U قادر به تقبل ضمانت
joint bond U تعهد یا ضمانت مشترک
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
sanctioning U ضمانت اجرایی قانون
sanctioned U ضمانت اجرایی قانون
tender bonds U ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
average bond U ضمانت نامه جبران خسارت
open credit U اعتبار بدون ضمانت نامه
performance guarantee U ضمانت حسن انجام کار
tender guarantee U ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
repayment guarantee U ضمانت استرداد پیش پرداخت
pledgeor U دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
waging U ضمانت حسن انجام کار
wages U ضمانت حسن انجام کار
waged U ضمانت حسن انجام کار
wage U ضمانت حسن انجام کار
sanctions U مجوز جریمه ضمانت اجرا
pledgor U دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
sanctioned U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning U مجوز جریمه ضمانت اجرا
bid bond U ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
sanction U مجوز جریمه ضمانت اجرا
good performance guarantee U ضمانت حسن انجام کار
local parole U زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
accommodation bill U براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
ubi jus, ibi remedium U هر جا حقی هست ضمانت اجرا هم هست هر جا حقی است حق استیفاء ان هم وجوددارد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com